per
دانشگاه شهید بهشتی
اقتصاد و الگو سازی
2476-5775
2676-7015
2017-05-22
8
29
1
39
49613
Original Article
تعیین قاعده سیاست پولی بهینه با درنظر گرفتن ارجحیت در مصرف کالاهای داخلی: کاربردی از رویکرد بیزین
Determining the Optimal Monetary Policy Rule with Respect to Home Bias in Consumption: Application of Bayesian Approach
محمد اکبری
mohamadakbari513@gmail.com
1
محمد جواد شریف زاده
sharifzadeh@isu.ac.ir
2
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی، جهاد دانشگاهی
گروه اقتصاد، دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد، دانشگاه امام صادق (ع)
هدف این مقاله، تعیین قاعده بهینه سیاست پولی در هنگام ورود شوک درآمد نفتی، توسط یک الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی کینزی جدید با تاکید بر ارجحیت در مصرف کالاهای داخلی از طریق رویکرد بیزی است. در این مطالعه، مصرف خانوارها به دو بخش مصرف کالاهای داخلی و وارداتی تقسیم میشود. پس از طراحی الگو، پارامترهای الگوی پیشنهادی با استفاده از روش بیزی و با به کارگیری دادههای واقعی تخمینزده میشوند. سیاست بهینه پولی آن سیاستی خواهد بود که تابع زیان رفاهی را حداقل کند. نتایج حاکی از آن است که با ورود شوک درآمد نفتی، سیاست بهینه پولی؛ سیاست واکنش بانک مرکزی به شکاف تورم و نرخ ارز است. با افزایش پارامتر میزان ارجحیت در مصرف کالاهای داخلی در الگو، مقدار زیان رفاهی بدست آمده در تمامی قواعد سیاستی، به میزان قابل توجهی کاهش مییابد. توصیه سیاستی این مطالعه آن است که بانک مرکزی در هنگام ورود شوکهای برونزا (به ویژه شوک درآمد نفتی) به اقتصاد، علاوه بر هدفگذاری تورم، نرخ ارز را نیز مورد توجه قرار دهد.
The aim of this article is to determine the optimal monetary policy rule when there is oil revenues shock by new Keynesian dynamic stochastic general equilibrium model through Bayesian approach with emphasis on Home Bias in Consumption. In this study, household consumption is divided into two parts; consumption of domestic goods and the consumption of the imported goods. After specifying the model, the parameters of proposed model are estimated using Bayesian methods and real data where Optimal Monetary Policy will be the policy which makes the welfare loss function minimized. The results show with the entrance of oil revenues shock, Optimal Monetary Policy is the central banks’ response to the inflation and exchange rate gap. By increasing Home Bias parameter in the model, welfare loss in all the policy rules is significantly reduced. The policy recommendations of this study are that, with exogenous shocks (in particular oil revenue shock) to the economy, in addition to inflation targeting, the exchange rate should be considered by central bank.
https://ecoj.sbu.ac.ir/article_49613_9d5305b2aa70ee9896e26d0b66ba2b1f.pdf
: ارجحیت در مصرف کالاهای داخلی
الگوی تعادل عمومی پویای تصادفی (DSGE)
رویکرد بیزی
سیاست پولی بهینه
Home Bias in consumption
Dynamic Stochastic General Equilibrium Model (DSGE)
Bayesian Approach
Optimal Monetary Policy
per
دانشگاه شهید بهشتی
اقتصاد و الگو سازی
2476-5775
2676-7015
2017-05-22
8
29
41
65
49612
Original Article
ارزیابی زیانهای تولیدی ناشی از بحرانهای پولی و نقش دخالت بانک مرکزی در اقتصادهای نوظهور
Evaluating the Output Losses from Currency Crises and the Role of Central Bank in Emerging Economies
مهدی یزدانی
ma_yazdani@sbu.ac.ir
1
حسن درگاهی
h-dargahi@sbu.ac.ir
2
محمد نیک زاد
1mohammadnikzad@gmail.com
3
گروه اقتصاد، دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی
گروه اقتصاد، دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی
گروه اقتصاد، دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی
بحرانهای پولی پیامدهای زیادی، از جمله زیانهای تولیدی را برای یک کشور به همراه دارد. بر این اساس شناسایی عواملی که موجب کاهش زیانهای تولیدی میگردند، از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این مقاله به ارزیابی تعیین کنندههای زیانهای تولیدی، و به طور ویژه به نقش بانک مرکزی در هنگام وقوع بحرانهای پولی، پرداخته میشود. علاوه بر این نقش شرایط اقتصاد کلان کشورها در زیانهای تولیدی مورد ارزیابی قرار میگیرد. برای این منظور از یک الگوی اقتصادسنجی در فضای دادههای ترکیبی نامتوازن متشکل از کشورهای نوظهور طی دوره 2014-1980 استفاده شده است. نتایج الگو نشان دهنده اثر مثبت و معنادار دخالت موفق بانک مرکزی بر کاهش زیانهای تولیدی است، در حالی که دخالت ناموفق و یا عدم دخالت بانک مرکزی میتواند زیانهای تولیدی ناشی از بحران را افزایش دهد. همچنین بر اساس یافته ها، شرایط متغیرها و سیاستهای اقتصاد کلان بر زیانهای تولیدی مؤثر است، به گونهای است که میزان ذخایر ارزی اثر معنادار و منفی بر زیانهای تولیدی داشته و ثبات سیاستهای پولی و ارزی نیز از عوامل تعیین کننده بشمار میآید.
Generally, currency crises have many consequences and costs for the countries, while an important issue is the output losses of this phenomenon. Hence, determining the factors that lead to reduce the output losses, is very important. In this study, determinants of output losses and in particular, the role of the central bank will be evaluated during currency crises. Moreover, the roles of macroeconomic variables and situation of the countries and also adopted monetary, fiscal and exchange rate polices during currency crises on output losses have been evaluated. In this regard, an econometric model with unbalanced panel data has been used for emerging market countries during 1980-2014. The results show the negative and significant effect of successful defense and positive and significant effect of unsuccessful defense of central bank. On the other hand, the positive and significant effect of non-interference and immediate depreciation on the output losses have been confirmed. However, the role of macroeconomic situation is important where total foreign reserves have negative and significant effect on output losses. Finally, the output losses can be controlled by an active monetary and exchange rate policies.
https://ecoj.sbu.ac.ir/article_49612_da24408bb2f9f37f85cbafa892a38ae1.pdf
بحران پولی
زیان تولیدی
مقام پولی
دخالت موفق و ناموفق
عدم دخالت
Currency Crises
Output Losses
Monetary Authority
Successful and Unsuccessful Defense
Non-interference
per
دانشگاه شهید بهشتی
اقتصاد و الگو سازی
2476-5775
2676-7015
2017-05-22
8
29
67
88
49614
Original Article
تحولات فصلی و پیشبینی سالانه صادرات غیرنفتی: رهیافت رگرسیونی دادههای ترکیبی با تواتر متفاوت
Seasonal Variations and Prediction of Annual Non-Oil Export: A Mixed Data Sampling Approach
محمد نوفرستی
m_noferesti@sbu.ac.ir
1
ویدا ورهرامی
vida.varahrami@gmail.com
2
سمانه جواهردهی
samaneh_javaherdehi@yahoo.com
3
گروه اقتصاد، دانشکدهی علوم اقتصادی و سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی
گروه اقتصاد، دانشکدهی علوم اقتصادی و سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی
گروه اقتصاد، دانشکدهی علوم اقتصادی و سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی
هدف مقاله طراحی و برآورد الگوئی از صادرات غیرنفتی کشور است که به کمک آن بتوان به محض آنکه اطلاعات جدیدی در مورد متغیرهای تاثیرگذار بر صادرات غیرنفتی در دسترس قرار گرفت، درمقادیر پیشبینی شده سالانه صادرات غیر نفتی تجدیدنظر کرد. این مهم امکان پذیر نخواهد بود مگر آن که الگوئی تصریح شود که صادرات غیرنفتی سالانه را تابعی از متغیرهای توضیح دهنده فصلی قرار دهد. این مقاله با بهرهگیری از روش میداس، صادرات غیرنفتی سالانه را تابعی از متغیرهای تولید ناخالص داخلی واقعی، نرخ ارز حقیقی و نوسانهای آن با تواتر فصلی، قرار داده است. این الگو علاوه بر پیشبینیهای دقیقتر نسبت به الگوهای سنتی قبلی، از این مزیت برخوردار است که وقتی اطلاعات جدیدی در دسترس قرار میگیرد، بتوان کمیت پیش بینی شده قبلی را مورد تجدید نظر قرار داد. الگوی تصریح شده بر اساس دادههای سال 1392-1367، مقدار واقعی صادرات غیرنفتی را برای سال 1393 که معادل 23864 میلیون دلار است، در خارج از محدودهی الگوسازی، تنها با حدود 2 درصد خطا پیشبینی میکند که بسیار نزدیک به واقعیت تلقی میشود.
The aim of this paper is to specify and estimate such a model for non-oil export that allows to revise the previous predicted volume of annual non-oil export, as soon as new seasonal data for the explanatory variables are released. This cannot be achieved unless a model is constructed in such a way that annual non-oil export is set as a function of some seasonal explanatory variables. By utilizing a very recent method of regression specification, namely MIDAS regression, this article sets annual non-oil export as a function of seasonal real GDP, seasonal real exchange rate and seasonal real exchange rate fluctuations. To provide more accurate predictions, as compared to traditional methods, this regression model is capable of providing a revised prediction as soon as new information concerning explanatory variables are released. The specified regression model, which is estimated by using time series data within the period 1989 – 2014, predicts the real amount of annual non-oil export for 2015 with a small error of almost 2%. So, this prediction is considered to be very close to the reality.
https://ecoj.sbu.ac.ir/article_49614_6f9d80e2efd1017f92a6dfdd95ef9368.pdf
الگوی دادههای ترکیبی با تواتر متفاوت
پیش بینی
صادرات غیرنفتی
Mixed Frequency Data Sampling (MIDAS)
prediction
Non-oil Export
per
دانشگاه شهید بهشتی
اقتصاد و الگو سازی
2476-5775
2676-7015
2017-05-22
8
29
89
117
49615
Original Article
تحلیل تأثیر مالیات سبز بر میزان انتشار آلایندهها و شاخص سلامت در ایران: الگوی معادلات همزمان
Analyzing the Impact of Green Tax on Emission of Pollution and Health Index in Iran: A Simultaneous Equations Model
حجت ایزدخواستی
h_izadkhasti@sbu.ac.ir
1
علی اکبر عرب مازار
a-arabmazar@sbu.ac.ir
2
مژگان خوشناموند
mo.khoshnam92@gmail.com
3
گروه اقتصاد، دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی
گروه اقتصاد، دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی
گروه اقتصاد، دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی
در فرایند رشد و توسعه پایدار، ارتباط بین محیط زیست، سلامت و رشد اقتصادی از اهمیت بالایی برخوردار است. بنابراین، اگرچه افزایش رشد اقتصادی میتواند باعث بهبود شاخص سلامت شود، همزمان میتواند با کاهش کیفیت محیط زیست آثار منفی بر شاخص سلامت جامعه داشته باشد. در نتیجه در چارچوب مکانیزم بازار، در حالتی که پیامدهای جانبی منفی وجود داشته باشد، وضعیت بهینه پارتو تحقق پیدا نمیکند و موجب شکست بازارمیشود. دولت در این حالت میتواند با وضع مالیات بر هر واحد آلاینده باعث بهبود کیفیت محیط زیست و شاخص سلامت در جامعه شود. بر این اساس، در این تحقیق تأثیر مالیات سبز بر میزان انتشار آلایندهها و شاخص سلامت در ایران با استفاده از روش اقتصادسنجی حداقل مربعات دو مرحلهای و سیستم معادلات همزمان در دوره (1393-1359) تحلیل میشود. نتایج حاصل از برآورد الگو، بیانگر این است که وضع مالیات سبز باعث کاهش انتشار آلایندهها میشود. همچنین، به طور همزمان کاهش انتشارآلایندهها باعث افزایش شاخص سلامت شده است.
In the process of sustainable development, the relationship between environment, health and economic growth is very important. So, although economic growth can improve health indicators, reducing the quality of the environment can have negative effects on society health indicators. As well as a result, in the context of the market mechanism, in the case where there are negative externalities, Pareto optimal condition is not occur and induce market failure. In this case, the government by lay tax on each unit of pollutant, can improves the quality of the environment and health index in society. In this study, the effects of green taxes on emissions of pollution and health index in Iran, analyzed using a two-stage least square technique and system of simultaneous equations, during the period (1989-2014). The results of the model indicate that green tax will reduce pollutant. Also, simultaneously reducing emissions of pollution will increase the health index.
https://ecoj.sbu.ac.ir/article_49615_cdb3ae73dfe31dc8e1b7920781cb44f7.pdf
آلودگی زیست محیطی
مالیات سبز
شاخص سلامت
معادلات همزمان
ایران
Environmental pollution
Green Taxes
Health Index
Simultaneous Equations
Iran
per
دانشگاه شهید بهشتی
اقتصاد و الگو سازی
2476-5775
2676-7015
2017-05-22
8
29
119
148
49616
Original Article
تأثیر توسعه مالی بر نابرابری درآمد در ایران: بازبینی نقش سرمایه انسانی
The Effect of Financial Development on Income Inequality in Iran: A Review of the Role of Human Capital
ابوالفضل نوفرستی
noferesti.abolfazl@mail.um.ac.ir
1
محمد جواد رزمی
mjrazmi@um.ac.ir
2
محمد طاهر احمدی شادمهری
shadmhri@um.ac.ir
3
محمد نوفرستی
m-noferesti@sbu.ac.ir
4
دانشجوی دکترای اقتصاد پردیس بین الملل دانشگاه فردوسی مشهد
گروه اقتصاد، دانشکده علوم اداری و اقتصادی، دانشگاه فردوسی مشهد
گروه اقتصاد، دانشکده علوم اداری و اقتصادی، دانشگاه فردوسی مشهد
گروه اقتصاد، دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی
با فرض همگنی سرمایه انسانی، موسسات مالی در تخصیص اعتبارات، تنها شاخصهای سرمایه فیزیکی، توانمندی مالی و سوابق اعتباری متقاضیان را ملاک تصمیمگیری خود قرار میدهند که پیامد آن، نتایج پراکنده و متناقض مطالعات است. در ادبیات نظری جدید ضمن تاکید بر ناهمگنی سرمایه انسانی، عنوان میشود که بین توسعه سرمایه انسانی و انباشت سرمایه فیزیکی رابطه مکملی وجود داشته و عدم توجه به اثر توأمان آنها در فرآیند تاثیرگذاری توسعه مالی بر نابرابری درآمد، نتایج گمراه کنندهای را به همراه دارد که در مطالعات داخلی نیز این موضوع مورد توجه واقع نشده است. در این مقاله ارتباط بین توسعه مالی و نابرابری درآمد در ایران تحت فرض ناهمگنی سرمایه انسانی مورد بررسی قرار گرفته و اثر توامان ترکیب سرمایه انسانی و انباشت سرمایه فیزیکی بر نابرابری درآمد، آزمون میگردد. الگوسازی دادهها و اطلاعات آماری در این تحقیق بر پایه الگوی رگرسیون آستانهای است که در مقایسه با سایر روشهای تخمین، برآوردهای سازگار تری ارائه مینماید. نتایج با استفاده از دادههای سری زمانی مربوط به سالهای 1393-1348 نشان میدهد که سرمایه انسانی جدا از اثر مستقلی که بر نابرابری درآمد دارد، در ترکیب با سرمایه فیزیکی، به صورت توامان نابرابری درآمد را تحت تاثیر قرار میدهد.
With homogeneity of human capital, financial institutions in the process of credit allocation, only need to use indices of physical capital, financial strength and credit backgrounds of applicants as the basis for their decision which its consequence is conflicting results in the researches. The new literature, emphasizes the heterogeneity of human capital and explain the existence of a complementary relationship between human and physical capital accumulation and suggests that lack of attention to these aspects, will lead to misleading results. In this paper, we have been studied this relationship in Iran under the premise the heterogeneity of human capital and it has been tested the effect of the combination of human capital and physical capital accumulation on income inequality using threshold regression model. The results over the period 1969-2014 show that, human capital apart from direct effect on income inequality, in combination with physical capital, has a simultaneously separate effect on income inequality.
https://ecoj.sbu.ac.ir/article_49616_bc8b9ac381c8ff5dc7a30d06828b8ee3.pdf
توزیع درآمد
نابرابری درآمد
توسعه مالی
سرمایه انسانی
رگرسیون آستانهای
Income Distribution- Income Inequality- Financial Development- Human capital- Threshold Regression
per
دانشگاه شهید بهشتی
اقتصاد و الگو سازی
2476-5775
2676-7015
2017-05-22
8
29
150
168
49617
Original Article
بررسی تکانههای قیمت نفت بر رشد اقتصادی با تأکید بر نقش سرمایهگذاری
The Study of Oil Price Shocks on Economic Growth with Emphasis on the Role of Investment
علی امامی
emami@atu.ac.ir
1
ناصر سیف اللهی
naser_seifollahi@yahoo.com
2
حمید اماده
amadeh@gmail.com
3
عاطفه تکلیف
at.taklif@gmail.com
4
گروه اقتصاد انرژی، دانشکده اقتصاد، دانشگاه علامه طباطائی
گروه اقتصاد انرژی، دانشکده اقتصاد، دانشگاه علامه طباطائی
گروه اقتصاد، دانشکده اقتصاد، دانشگاه علامه طباطائی
گروه اقتصاد، دانشکده اقتصاد، دانشگاه علامه طباطائی
تحقیق حاضر به بررسی اثر نامتقارن نوسانات قیمت نفت بر رشد اقتصادی، با استفاده از روش گشتاورهای تعمیم یافته (GMM) در طی دوره زمانی 1992-2015 در گروه کشورهای صادرکننده نفت عضو اوپک و گروه کشورهای واردکننده نفت میپردازد. یافتهها نشان میدهد که تکانههای نفتی به صورت نامتقارن در شکلگیری نوسانات قیمت نفت نقش داشته و همچنین نتایج برازش الگوی تابلویی پویا نیز حاکی از آن است که در گروه کشورهای صادرکننده نفت کشش مستقیم رشد اقتصادی نسبت به نوسانات قیمتی نفت بزرگتر از یک و مثبت بوده است. در مقابل در گروه کشورهای واردکننده نفت، اثر منفی مستقیم نوسانات نفت بر رشد اقتصادی کمکشش است و با لحاظ اثر متقاطع سرمایهگذاری و کانال نااطمینانی، مجموع اثرات مستقیم و غیرمستقیم نوسانات قیمت نفت بر رشد اقتصادی افزایش مییابد. در مقابل در گروه کشورهای صادرکننده نفت، عکسالعمل نهایی رشد اقتصادی نسبت به نوسانات قیمتی نفت تغییرات زیادی نمییابد که این امر حاکی از وابستگی ناچیز رشد اقتصادی گروه مذکور از قیمت نفت است.
This study tries to examine the asymmetric effect of oil price fluctuations on economic growth, using the generalized method of moments (GMM) during the period 1992-2015 for oil Exporting Countries and oil-importing countries. The results show that oil shocks play an asymmetric role in the form of oil price fluctuations, and also the results of dynamic panel model suggest that for oil exporting countries, elasticity of economic growth to oil price fluctuations is elastic and positive. While the direct impact of oil price fluctuations on economic growth in oil importing countries is negative and inelastic, and by considering the effects of cross-investment and uncertainty channels, the total direct and indirect effects of oil price fluctuations on economic growth increase. In contrast for oil exporting countries, the marginal reaction of the economy to oil price fluctuations will not be great changes, which indicates economic growth has low dependence to oil prices.
https://ecoj.sbu.ac.ir/article_49617_511a50fcbc4f141d10605af024324420.pdf
تابلویی پویا
رشداقتصادی
سرمایهگذاری
نفت
GMM
Dynamic Panels
Economic Growth
Investment
Oil
GMM