دانشگاه شهید بهشتیاقتصاد و الگو سازی2476-57755شماره 19-2020150220Survey Asymmetric Effect of Natural Gas Price on it's Consumption in Household Sectorبررسی آثار نامتقارن قیمت گاز طبیعی بر مصرف آن در بخش خانگی12753487FAویدا ورهرامیگروه اقتصاد، دانشکدهی اقتصاد و علوم سیاسی، دانشگاه شهید بهشتیرسام مشرفیگروه اقتصادی، دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی، دانشگاه شهید بهشتیجابر لایقکارشناسی ارشد اقتصاد، دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی، دانشگاه شهید بهتشیJournal Article20150714Usually price is one of the main factors which we use from it for control of natural gas demand in household sector. Asymmetric between demand and price is the main base of demand role but asymmetric responses of price and demand in longrun is a problem which ignorance it in estimation of demand function causes to problems. The aim of this paper is to survey asymmetric effects of natural gas price on it's demand in household sector and estimate long run and short run price and income elasticities of natural gas demand. In this paper, an asymmetric effect of natural gas price is surveyed by koyck model in 1991-2013. Results of this paper, reveal that effects of natural gas price on it's demand is not asymmetric in household sector. In this period, long run and short run price elasticities of natural gas demand are -0.87 and -0.48 short run and long run income elasticities of demand are 1.03 and 11.44.معمولا متغیر قیمت از جمله ابزارهای مهمی است که از آن میتوان برای مدیریت مصرف و تقاضای گاز طبیعی در بخش خانگی استفاده کرد. تقارن میان قیمت و تقاضا یکی از اصول اولیه قانون تقاضاست اما واکنشهای نامتقارن قیمت و تقاضا در بلند مدت یکی از مسایلی است که عدم توجه به آن در تخمین توابع تقاضا سبب بروز اشکالاتی در نتایج تخمین میگردد. لذا هدف از نوشتار این مطالعه بررسی وجود یا عدم وجود اثرات نامتقارن قیمت گاز طبیعی بر میزان تقاضای آن در بخش خانگی و تخمین کششهای کوتاه مدت و بلندمدت درآمدی و قیمتی تقاضای گاز طبیعی در این بخش است. این مطالعه به تجزیه و تحلیل اثرات نامتقارن قیمت گاز طبیعی در قالب مدل کویک برای دوره زمانی 91-1370 پرداخته است. نتایج به دست آمده از این پژوهش گویای این مطلب است که اثرات تغییرات قیمت گاز طبیعی بر میزان مصرف آن در بخش خانگی نامتقارن ناست. در دوره مورد بررسی در این مقاله، کششهای قیمتی بلندمدت و کوتاه مدت تقاضای گاز طبیعی 0.87- و 0.48- و کششهای درآمدی کوتاهمدت و بلندمدت تقاضای گاز طبیعی 1.03 و 11.44 برآورد گردیده است.https://ecoj.sbu.ac.ir/article_53487_fe4d6055ad5976c2f7d7c7bf87f9c3fa.pdfدانشگاه شهید بهشتیاقتصاد و الگو سازی2476-57755شماره 19-2020150220Energy Efficiency Financing: Case of Iranتأمین مالی کارایی انرژی: مورد اقتصاد ایران295853486FAحسن درگاهیگروه اقتصاد، دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی، دانشگاه شهید بهشتیکاظم بیابانی خامنهدانشگاه شهید بهشتی0000-0002-1623-2055Journal Article20150610Liquidity constraint of economic agents with disturbance in optimization leads to selection a non-optimal level of decision variables. In the energy economics literature also one reason of energy efficiency gap is related to credit constraint and capital market imperfections. Financial development by easing liquidity constraints also accelerates technological progress and could have a significant effect on energy efficiency. In present study the role of banks credits, as an indicator of financial development, on the energy efficiency of Iran’s economy in 1974-2012 was investigated. Results of the estimated models indicate that financial development through ease of credit constraints directly leads to decrease of energy intensity and therefore energy efficiency improvement, but this effectiveness does not via total factor productivity improvement. In the other words, in period of study financial development through improvement of technological progress does not lead to increase of Iran’s energy efficiency.محدودیت نقدینگیِ کارگزاران اقتصادی با اختلال در بهینه یابی منجر به انتخاب سطحی غیربهینه از متغیرهای تصمیم گیری میشود. در ادبیات اقتصاد انرژی نیز یکی از دلایل بروز شکاف کارایی انرژی به محدودیتهای اعتباری و نواقص بازارهای سرمایه مربوط میشود. زیرا توسعه مالی علاوه بر رفع محدودیتهای نقدینگی و انباشت بیشتر سرمایه، با تسریع پیشرفت فناوری میتواند تأثیر چشمگیری بر کارایی انرژی داشته باشد. در این پژوهش نقش اعتبارات بانکی، به عنوان شاخصی از توسعه مالی، بر بهبود کارایی انرژی اقتصاد ایران، با مطالعه دوره 1353-1391 بررسی میشود. نتایج برآورد الگوهای پژوهش نشان میدهند که توسعه مالی و اعطای اعتبارات به طور مستقیم و از طریق رفع محدودیتهای اعتباری با کاهش شدت انرژی و در نتیجه بهبود کارایی انرژی همراه بوده اما این اثربخشی از کانال بهبود بهره وری کل عوامل تولید نیست. به عبارت دیگر در دوره مورد بررسی، توسعه مالی از کانال بهبود فناوری منجر به افزایش کارایی انرژی در اقتصاد ایران نشده است.https://ecoj.sbu.ac.ir/article_53486_67576d4533e6f37a61f8b1aecf029eb5.pdfدانشگاه شهید بهشتیاقتصاد و الگو سازی2476-57755شماره 19-2020150220The Influence of Development on the Proportion of Urban Households Facing Catastrophic Healthcare Expenditure in Iran (1384-1390)تاثیر سطح توسعه یافتگی بر نسبت مواجههی خانوارهای شهری با هزینه زیاد سلامت در ایران 1390-1384597753485FAیگانه موسوی جهرمیدانشیار دانشگاه پیام نور تهرانمحسن حسنیدانشجوی دکتری اقتصاد سلامت دانشگاه تربیت مدرسسمیه مازوسازکارشناس ارشد اقتصاد نظری دانشگاه پیام نورJournal Article20150204This paper examines the influence of development on the dominant method of financing healthcare, the payments out- of- pocket, in 31 provinces during 1384-1390. If this kind of payments would be more than 40% of households’ capacity to pay, they encountered a catastrophic healthcare expenditure.
In this paper, the influence of development (assessed by per capita income and income inequality), inflation and unemployment rates on the proportion of households facing catastrophic healthcare expenditures in a panel data model using data extracted Statistical Center of Iran and software E-views 6 has examined.
Estimated coefficients of the Gini coefficient, unemployment and inflation rates show there are positive relations between them and the proportion of urban households facing the catastrophic healthcare expenditures. Whereas, there is a negative relation between per capita income and the mentioned proportion. Meanwhile, the elasticity of the Gini coefficient has the greatest influence on the mentioned proportion.
The results can be deduced that reform of income distribution, increase per capita income and the policies reduce the misery rate (sum of unemployment and inflation rates), which led to an improvement in society’s economic circumstances, can reduce the proportion of urban households facing the catastrophic healthcare expenditures.این مقاله تاثیر فرآیند توسعهی اقتصادی بر شیوهی تأمین مالی غالب خدمات سلامت در ایران، یعنی پرداخت از جیب، در 31 استان کشور طی دورهی1390-1384 را مورد بررسی قرار میدهد. این پرداختها در صورتی که بیش از 40% توان پرداخت خانوارها باشد، منجر به مواجههی خانوارها با هزینهی زیاد (کمرشکن) سلامت میشوند. تاثیر سطح توسعه یافتگی (ارزیابیشده بوسیله درآمد سرانه و نابرابری درآمدی)، نرخ تورم و نرخ بیکاری، بر نسبت مورد نظر، در قالب مدل پانل دیتا بر اساس دادههای مستخرج از منابع آماری مرکز آمار ایران، با بکارگیری نرم افزار E-views 6 بررسی شده است .ضرایب برآورد شدهی ضریب جینی، نرخ بیکاری و نرخ تورم، نشان میدهد که بین متغیرهای نامبرده با نسبت مواجههی خانوارهای شهری با هزینه کمرشکن سلامت رابطه مستقیمی وجود دارد. در حالی که میان درآمد سرانه و نسبت مذکور رابطه منفی وجود دارد. در عین حال کشش ضریب جینی بیشترین تاثیر را بر نسبت مذکور دارد. بنابر نتایج حاصل از مطالعه حاضر میتوان اظهار داشت که سیاستهای مربوط به اصلاح توزیع درآمد، افزایش درآمد سرانه و نیز سیاستهایی که موجب کاهش نرخ فلاکت جامعه (مجموع نرخ بیکاری و تورم) میشوند، که به نوعی بهبود شرایط اقتصادی جامعه را درپی دارند، میتوانند موجب کاهش نسبت مواجههی خانوارهای شهری با هزینه بالای سلامت شوند. https://ecoj.sbu.ac.ir/article_53485_a1ca7c49e5ae5d393f1b21634032746c.pdfدانشگاه شهید بهشتیاقتصاد و الگو سازی2476-57755شماره 19-2020150220Investigating the Relation between Oil Revenues Fluctuations and Government Size on Social Capital in Iranبررسی رابطه بین نوسانات درآمدهای نفتی و اندازه دولت بر سرمایه اجتماعی در ایران7910953484FAاباذر کریمی راهجردیدانشجوی دکتری گروه اقتصاد دانشکده علوم اداری و اقتصاد دانشگاه اصفهانمحسن رنانیاستاد گروه اقتصاد دانشکده علوم اداری و اقتصاد، دانشگاه اصفهانمصطفی عمادزادهاستاد گروه اقتصاد دانشکده علوم اداری و اقتصاد، دانشگاه اصفهانسید کمیل طیبیگروه اقتصاد دانشکده علوم اداری و اقتصاد دانشگاه اصفهانJournal Article20150406In this paper, the impact of government size, as an index showing economic and political freedom, and oil revenue fluctuations on social capital is analyzed. To do so, we had to define and measure an index for social capital, according to previous studies. Trust is the most common criteria, used in studies. In this research, following Fukuyama approach, we used invers method. Instead of evaluating or measuring social capital as a positive value, the amount of its non-existence is measured. So, we have measured lack of trust (social capital) by defining a compound index. The compound index is made by taking average of two variables: Number of judiciary case (including dishonored checks) and value of ratio of non-performing loans to total loans paid (to private sector), both normalized between zero and one. According to this index, trend of social capital during studying period (1362-1390) is decreasing. Estimating social capital function with government size and oil revenue fluctuations as explanatory variables using ARDL approach, shows that government size as the index for eco-political freedom, and oil revenue fluctuations, both have negative impact on social capital.در این مقاله، تاثیر اندازه دولت و نوسانات درآمدهای نفتی بر سرمایه اجتماعی تحلیل شده است. به این منظور، شاخص اندازه گیری سرمایه اجتماعی براساس مطالعات انجام شده تعریف شده است. اعتماد به عنوان اصلیترین جزء و شاخص نشان دهنده سرمایه اجتماعی، در بیشتر تعاریف و شاخصها وجود دارد. در این مقاله، به روش فوکویاما (1997)، از وجود ناهنجاری به عنوان شاخص نشان دهنده نبود یا تخریب سرمایه اجتماعی استفاده شده است. درنتیجه سرمایه اجتماعی بصورت میانگین دو شاخص سرانه پروندههای قضایی (شامل چکهای برگشتی)؛ و سرانه حقیقی مطالبات غیرجاری سیستم بانکی (شامل معوقات) از بخش خصوصی تعریف شده است. هردو متغیر بین صفر و یک نرمال سازی شدهاند. براساس شاخص ساخته شده و در دوره مورد بررسی (1362 الی 1390) روند سرمایه اجتماعی در ایران نزولی بوده است. برآورد تابع سرمایه اجتماعی به روش ARDL با متغیرهای توضیحی اندازه دولت نسبت به تولید ناخالص داخلی و نوسانات درآمدهای نفتی (قدرمطلق انحراف از میانگین که بین صفر و یک نرمال سازی شده است) نشان میدهد اندازه دولت به عنوان شاخص نشان دهنده آزادیهای سیاسی و اجتماعی و نوسانات درآمدهای نفتی، هر دو دارای اثر معنی دار و کاهنده یا تخریب کننده بر سرمایه اجتماعی هستند.https://ecoj.sbu.ac.ir/article_53484_cee878590058a60485157bc40381a389.pdfدانشگاه شهید بهشتیاقتصاد و الگو سازی2476-57755شماره 19-2020150220The Effect of Global Changes in the US Dollar Value and Oil Prices on Trade Balance and Economic Growth of the Iranian Economy: A study within a Structural Macro-econometric Model Frameworkاثر تغییرات جهانی ارزش دلار و قیمت نفت بر تراز تجاری و رشد اقتصادی ایران: تحلیلی در چارچوب یک الگوی اقتصاد سنجی کلان ساختاری11114253483FAمحمد نوفرستیگروه اقتصاد، دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی تهرانیوسف کرمیکارشناس ارشد علوم اقتصادی دانشگاه شهید بهشتیJournal Article20150406In this paper, a relatively small scale Structural Macro-econometric Model is constructed to study the effect of changes in the US dollar value and the price of oil on trade balance and economic growth of Iran. The model contains 24 long run and short run behavioral equations, 11 connecting equations and 27 definitional equations and identities. Within The methodology of co-integration, all the parameters of the equations in the model are estimated using ARDL technique and time series data for the period 1936 to 2012. The appropriateness of the constructed model is assessed by the related statistical tests and dynamic simulations. The simulation results indicate that when the oil price increase in the world market is due to a US dollar depreciation against other currencies, on one hand, Iran’s dollar revenue increases but on the other hand, imports also increases. Fallowing a jump in the world’s oil prices, yet the general domestic price level tends to increase due to the imported inflation. In all, simulation results show that the increase in dollar revenue due to the depreciation of dollar and hence the increase in oil prices, do not reduce the growth rate of the Iranian economy. Thus, even if it is perceived that an increase in income of the oil exporting countries due to an increase in oil prices will reduce their economic growth rate, the results of this study show that when this income increase is achieved through the depreciation of dollar, the economic growth of the Iranian economy will not decrease. پس از جنگ جهانی دوم، دلار ارز پایه قرار گرفته و در بازارهای جهانی قیمت بسیاری از کالاها، از جمله نفت، بر حسب دلار تعیین میشوند. کاهش ارزش دلار نسبت به سایر ارزها در یک ارتباط منطقی باعث میشود تا قیمت نفت افزایش پیدا کرده و درآمد ارزی کشورهای نفتی بیشتر شود. این مقاله به تدوین یک الگوی اقتصاد سنجی کلان ساختاری نسبتاً کوچک مقیاس با توجه به ساختار خاص اقتصاد ایران پرداخته است تا به کمک آن اثر تغییرات ارزش دلار و قیمت نفت بر تراز تجاری و رشد اقتصادی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. این الگو دارای 24 معادله کوتاه مدت و بلند مدت رفتاری، 11 معادله ارتباطی و 27 معادله تعریفی و اتحادی است. ضرایب معادلات الگو در چارچوب متدولوژی همجمعی و به روش ARDL با استفاده از دادههای سری زمانی سالهای 1342 تا 1391 برآورد شده و مناسب بودن الگو با استناد به آزمونهای آماری و شبیهسازیهای پویا صورت گرفته به تأیید رسیده است. نتایج شبیهسازیهای انجام شده مؤید آن است که وقتی ارزش دلار تنزل داده شده و قیمت نفت در بازار جهانی افزایش مییابد، از یک سو درآمدهای ارزی کشور از محل صاردات نفتی افزایش مییابد و از سوی دیگر وارادات کل نیز فزونی میگیرد در عین حال در پی افزایش قیمت جهانی نفت، سطح عمومی قیمتها در داخل کشور به دلیل تورم وارداتی افزایش مییابد. در مجموع خروجیهای الگو نشان میدهد که در پی افزایش درآمدهای نفتی که به دلیل کاهش ارزش دلار و افزایش قیمت نفت در بازار جهانی رخ میدهد، کاهشی در رشد اقتصادی ایران مشاهده نمی شود.https://ecoj.sbu.ac.ir/article_53483_763c1440136a322269c0804f77c96ecc.pdfدانشگاه شهید بهشتیاقتصاد و الگو سازی2476-57755شماره 19-2020150220The Simulation of Demand Function of Life Insurance using Gravitational Search Algorithmشبیهسازی تابع تقاضای بیمه عمر با استفاده از الگوریتم جستجوی گرانشی14316353482FAعلی طهمورثپوردانشجوی دکتری پردیس بینالملل دانشگاه فردوسی مشهدمهدی بهنامهاستادیار گروه اقتصاد دانشکده علوم اداری و اقتصادی، دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20150625Nowadays, life insurance plays a major role in the economy of different countries especially developed countries. Despite the numerous applications of life insurance, this service has remained less popular in Iran just like other developing countries, and its role in Iranian economy and the lives of Iranian people is not significant. Therefore this research studies the factors affecting the demand of life insurance in Iran by simulation of the function of demand for life insurance in three forms of non-linear equations (Cobb-Douglas, quadratic and exponential) using gravitational search optimization algorithm. The variables of real per capita sold life insurance, real GDP per capita, the probability of death, literacy, responsibility and inflation rate between 1978 and 2013 are expanded in these equations. The findings of the study showed that Cobb-Douglas's form of demand for life insurance presents better results in comparison with the two other forms. Accordingly, GPD per capita (as a symptom of income), literacy, responsibility and death probability have significant impact on the demand and by contrast, inflation rate have negative impact on demand for life insurance.امروزه بیمه عمر، با توجه به گسترش وسیع در جهان به خصوص در کشورهای توسعه یافته، نقش مهمی در اقتصاد این کشورها ایفا میکند. با وجود کارکردهای بسیار در زمینهی بیمه عمر، این صنعت در ایران، مانند اکثر کشورهای درحال توسعه ناشناخته باقی مانده و نقش آن در اقتصاد کشور و زندگی خانوادهها ناچیز است. بنابراین در این مقاله به منظور بررسی عوامل مؤثر بر تقاضای بیمه عمر در ایران به شبیهسازی تابع تقاضای بیمه عمر در سه فرم از معادلات غیرخطی (کاب داگلاس، درجه دوم و نمایی) با استفاده از الگوریتم بهینهسازی جستجوی گرانشی پرداخته شده و متغیرهای میزان بیمه عمر فروخته شده واقعی سرانه، تولید ناخالص داخلی واقعی سرانه، احتمال فوت، نرخ باسوادی، بار تکفل و نرخ تورم طی دوره زمانی (1392- 1355) در این معادلات بسط داده شده است. نتایج این مطالعه نشان میدهد فرم کاب داگلاس تقاضای بیمه عمر نتایج بهتری را در مقایسه با دو فرم دیگر ارائه میدهد. بر این اساس تولید ناخالص داخلی سرانه (به عنوان نمادی از درآمد)، نرخ باسوادی، نرخ تورم، بار تکفل و احتمال مرگ از عوامل مؤثر بر تقاضای بیمه عمر است که درآمد، نرخ باسوادی، بار تکفل و احتمال مرگ، اثر مثبت بر تقاضا دارند و در مقابل، نرخ تورم اثر منفی بر تقاضای بیمه عمر دارد.https://ecoj.sbu.ac.ir/article_53482_cc230336caf13398f54e52b3655438f6.pdfدانشگاه شهید بهشتیاقتصاد و الگو سازی2476-57755شماره 19-2020150220The Effects of Real Effective Exchange Rate Volatility on Consumption in Iranاثر نوسانات نرخ ارز واقعی موثر بر مصرف در ایران16518153480FAسعید میرزامحمدیاستادیار دانشکده مهندسی صنایع، دانشگاه علم و صنعت ایرانسجاد انجم شعاعکارشناس اقتصادی بخش پروژههای سرمایهگذاری گروه مپناJournal Article20150714Consumption is an important component of aggregate demand and among the main drivers of gross domestic product. This paper, therefore, identifies the factors affecting domestic consumption in Iran, with an emphasis on the volatility of real effective exchange rate, using Auto-Regressive Distributed Lag (ARDL) approach and Error Correction Model (ECM), for a time period of 1988Q2-2010Q1. The findings reveal that gross domestic product (GDP) has a positive relationship with Consumption, while the saving interest rates as well as the volatility of real effective exchange rate have a negative effect. To smooth consumption trends and reduce its fluctuations, policy measures to stabilize real effective exchange rate are recommended.مصرف از اجزای عمده تقاضای کل و از عناصر اصلی تعیین کننده سطح تولید ناخالص داخلی است. هدف اصلی این مطالعه شناسایی عوامل موثر مصرف در ایران، با تاکید بر نوسانات نرخ ارز واقعی موثر بر با استفاده از روش خود توضیح با وقفههای گسترده (ARDL) و روش تصحیح خطا (ECM) برای دادههای فصلی دورة 1389-1367 است. یافتههای مطالعه نشان میدهد که تولید ناخالص داخلی(GDP) اثر مثبت ولی نرخ سود سپردههای بلندمدت بانکی و نوسانات نرخ ارز واقعی موثر اثر منفی بر مصرف دارند. لذا برای هموارسازی مصرف و کاهش نوسانات آن، اعمال سیاستهای ثبات نرخ ارز واقعی موثر پیشنهاد میگردد.https://ecoj.sbu.ac.ir/article_53480_704d12f38d45f75228aa83f82414b6e9.pdfدانشگاه شهید بهشتیاقتصاد و الگو سازی2476-57755شماره 19-2020150220Relative Cost of Child Rearing for Iranian Households: Estimates of Child Equivalence Scales for Iranهزینه نسبی پرورش کودک برای خانوادههای ایرانی: تخمینهای مقیاس معادلهای بچه برای ایران133453476FAابولفضل رحیمیگروه اقتصاد، دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی، دانشگاه شهید بهشتیحسن مولانااستاد اقتصاد دانشگاه Dundee انگلستانJournal Article20150903Following a recent speech (in July 2012) by the Iranian Supreme Leader in which he criticized the existing birth-control programs in Iran and warned that such programmers would lead Iran to facing an aging population, the health authorities were reported to have started cutting family planning budgets. It was also reported that the Iranian Parliament was considering the amendment of the 1993 family planning law which limited public benefits for larger families and called for education about family planning in schools. If they succeed, these attempts will bring about a baby-boom in Iran. On the 20<sup>th</sup> of February 2013 the Iranian Parliament amended this law thus removing all the restrictions which were previously placed for having children<sup><sup>[1]</sup></sup>. But a baby-boom policy ought to be assessed, in advance, against a number of yardsticks prominent amongst which is the relative cost of child rearing to households. In this paper we argue that the existing child benefit system in Iran, which disregards a number of crucial features of households, is inadequate for delivering a fair outcome, especially in the event that a baby-boom policy succeeds. One way to overcome this inadequacy is to use, as basis for compensating households for the expenses of an additional child, the equivalence scales principle. We use Iran’s Household Expenditure and Income Surveys datasets for 1984-2007 (compiled annually by the Statistical Centre of Iran) to estimate the child equivalence scales ‒ based on both Engle’s and Rothbarth’s methodology ‒ for different household types. We find that households’ main features (size and geographic location) as well as their demographic characteristics such as the number of existing children and their age influence the cost of a new child. He compensation profile that emerges from our estimates suggests the need for redesigning Iran’s child benefit system.پیرو سخنرانی رهبر معظم ایران در تیر سال 1391 و انتقاد از برنامه کنترل جمعیت موجود در ایران و هشدار از یک جمعیت سالخورده در نتیجه این برنامه، گزارش شده بود که مقامات بهداشت بودجههای مربوط به برنامه ریزی خانواده را شروع به کم کردن کردهاند. همچنین گزارش میشد که مجلس ایران قصد اصلاح قانون سال 1372 برنامه ریزی خانواده را دارد، قانونی که مزایای اجتماعی برای خانوادهای پر جمعیت را محدود و دعوت به آموزش برنامه ریزی خانواده در مدارس میکرد. نتیجه موفقیت آمیز این تلاشها ایجاد یک رونق کودک در ایران خواهد بود. در 30 بهمن 1392 مجلس ایران قانون را اصلاح کرد که نتیجه آن برداشت محدودیتهای موجود داشتن فرزند بود. اما یک سیاست رونق کودک لازم است که پیشاپیش در برابر تعدادی از معیارها که برجسته ترین آنها هزینه نسبی پرورش کودک در خانوار است ارزیابی شود. در این مقاله ما استدلال میکنیم که سیستم مزایای کودک در ایران که تعدادی از خصوصیات اساسی خانوار را ندیده میگیرد، برای ارائه یک پیامد عادلانه کافی نیست، بخصوص اگر سیاست رونق کودک موفقیت آمیز باشد. <br /> یک راه مقابله با این نارسائی، استفاده از اصل مقیاس معادل برای جبران مخارج کودک اضافه شده است. ما برای تخمین زدن مقیاسهای معادل فرزند برای انواع خانوارهای مختلف بر اساس روش انگل و روتبارت از دادهای 1386-1363 هزینه و درآمد خانوار ایرانی (که سالانه توسط مرکز آمار ایران گردآوری میشود) استفاده میکنیم. ما پیدا میکنیم که خصوصیت اساسی خانوار( مثل اندازه و موقعیت جغرافیایی آن) و همچنین مشخصات جمعیت خانوار مانند تعداد فرزندان موجود و سسن آنها بر هزینه فرزند جدید تاثیر گذار است. مقادیر جبرانی که از تخمینهای ما پدیدار میشود حاکی از نیاز به طراحی مجدد سیستم مزایای کودک در ایران است.https://ecoj.sbu.ac.ir/article_53476_26b22a7adb85d3d7cfdcd9f0c6f4a6b3.pdf